مباني نظري و پيشينه فرهنگ‌سازماني(فصل دوم پايان نامه)

دانلود ارزان فايل هاي دانشجويي و دانش آموزي

مباني نظري و پيشينه فرهنگ‌سازماني(فصل دوم پايان نامه)

۶ بازديد
دسته بندي روانشناسي
فرمت فايل docx
حجم فايل 69 كيلو بايت

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

مباني نظري و پيشينه فرهنگ‌سازماني(فصل دوم پايان نامه)

واژه فرهنگ در ابتدا براي مشخص كردن تفاوت بين انسان‌ها و حيوانات استفاده‌شده است. ماري جو هچ[1] (2008)، مفهوم فرهنگ‌سازماني كه در مردم‌شناسي ريشه دارد، توسط مردم شناسان، به‌عنوان روش‌هاي شكل يافته از تفكر و احساس و واكنش كه به‌طور عمده توسط علائم و نشانه‌ها حاصل‌شده و انتقال مي‌يابند، تعريف‌شده است. آندروپيتگرو[2] (1979)، نخستين بار واژه فرهنگ‌سازماني را در ادبيات دانشگاهي مطرح كرد. پس‌ازآن در طي زمان مطالعه فرهنگ، گسترش يافت و نظريه‌پردازان سازمان به كيفيت متحد كردن گروه‌ها توجه كرده و آن را در مطالعه سازمان بكار گرفتند.

منوريان و بختايي (1382)، در پژوهش خود اشاره‌كرده‌اند، بررسي فرهنگ‌سازماني به‌عنوان يك ابزار جمع‌آوري اطلاعات عمل مي‌كند. از ديدگاه اسدي (1386)، بسياري از صاحب‌نظران و محققان، فرهنگ سازمان را به‌عنوان منبعي از مزيت رقابتي مطرح كرده است كه فرهنگ‌سازماني هنوز يكي از تازه‌ترين و شايد از جدال آميزترين مباحث نظري سازمان است باوجود اختلاف‌نظرهاي مذكور تقريباً بر سر يك موضوع توافق وجود دارد كه مديريت فرهنگ‌سازماني يكي از ضرورت‌هاي مديريت در عصر كنوني و از شرايط لازم براي موفقيت است. در پژوهش وثوقي (1390)، بيان شد كه فرهنگي سازماني عبارت است از: الگوي منحصربه‌فرد از مفروضات، ارزش‌ها و هنجارهاي مشترك كه فعاليت‌هاي جامعه‌پذيري، زبان، سمبل‌ها و عمليات سازمان‌ها را شكل مي‌دهد. فياض (1390)، امروزه مطالعه فرهنگ‌سازماني از اهميت ويژه‌اي برخوردار است، فرهنگ‌سازماني درواقع شخصيت سازمان است و فضايي است كه كاركنان در آن تنفس مي‌كنند؛ بنابراين ارتقا فرهنگ‌سازماني يك استراتژي مهم و مستلزم برنامه‌ريزي دقيق خواهد بود. بررسي فرهنگ‌سازماني بر سيستم‌هاي اندازه‌گيري عملكرد تأثيرگذار است (هنري[3]، 2006). شيوه‌ها و ارزش‌هاي برنامه‌ريزي در فرهنگ‌سازماني بايد موردتوجه قرار گيرد (تولفو و وازلاويخ[4]، 2008). معمولاً تحت عنوان ارزش‌ها، باورها و مفروضات اساسي شناخته مي‌شود كه به هماهنگي رفتار اعضا كمك مي‌كند (مسلانتوش و دورتي[5]، 2010). با توسعه فرهنگ‌سازماني قوي و رهبري مؤثر، سازمان‌ها مي‌توانند عملكرد مؤثري به دست آورند (زهير، 2011).

 

2-1-1-1-تعاريف فرهنگ‌سازماني 

تعاريف متعددي از فرهنگ‌سازماني ارائه‌شده است. براي مثال فرهنگ‌سازماني به‌عنوان ارزش‌هاي غالب كه به‌وسيله يك سازمان حمايت مي‌شود، توصيف‌شده است. يا فلسفه‌اي كه خط‌مشي سازمان را به سمت كاركنان و مشتريان هدايت مي‌كند، يا ارزش‌هايي كه به كمك آن‌ها كارها و امور روزمره سازمان انجام مي‌پذيرد (الواني و دانايي فر، 1376). فرهنگ‌سازماني نشان دهندة بخش نانوشته و نامحسوس سازمان است. هدف فرهنگ اين است كه به اعضاي سازمان احساس هويت بدهد و در آنان نسبت به باور‌ها و ارزش‌ها، تعهد ايجاد كند (دفت[6]، 1998).

لوئيس[7] (1983)، فرهنگ‌سازماني را چنين تعريف مي‌كند مجموعه‌اي از دريافت‌ها و تفاهم‌هاي مشترك براي سازمان دادن كنش‌هاست كه زبان و ديگر محمل‌هاي نمادي براي بيان تفاهم مشترك به كار مي‌رود. پترز و واترمن[8] (1982)، فرهنگ را مجموعه‌اي از ارزش‌هاي مشترك غالب و داراي ارتباط منطقي است كه با وسايل نمادين مانند داستان‌ها، افسانه‌ها، حكايت و كلمات قصار مبادله مي‌شود، تعريف كرده‌اند. دنيسون (2006)، فرهنگ‌سازماني را كاربردي براي تعيين ارزش‌ها، اعتقادات، فرضيات و شيوه‌هاي مشتركي مي‌داند كه نگرش و رفتار اعضا را در سازمان شكل مي‌دهد و سپس هدايت مي‌كند.

رابينز و كالتر[9] (2008). فرهنگ‌سازماني را نظام معاني مشتركي مي‌داند كه به‌وسيله اعضاي سازمان حفظ و به تمايز سازمان از سازمان‌هاي ديگر منجر مي‌شود. جرج گوردن[10] (1979)، نيز فرهنگ‌سازماني را نظام فرضيات و ارزش‌هاي مشتركي مي‌خواند كه به‌طور گسترده رعايت مي‌شود و به الگوي رفتاري خاصي منجر مي‌شود. استانلي ديويس[11] (1995)، فرهنگ‌سازماني را الگويي از ارزش‌ها و باورهاي مشتركي مي‌شمارد كه به اعضاي يك‌نهاد معني و مفهوم مي‌بخشد. با توجه به تعاريف ارائه‌شده از فرهنگ‌سازماني، چنين نتيجه مي‌گيريم كه فرهنگ‌سازماني همان انديشه‌هاي مشترك، فرضيات و ارزش‌هاي مشترك افراد است كه از آن براي پيشبرد اهداف و مقاصد مشتركشان و اينكه كارها چگونه انجام شود، استفاده مي‌كنند.

به‌طوركلي از اين تعاريف چنين استنباط مي‌شود كه زمينه ‌اصلي در فرهنگ‌سازماني وجود سيستمي از معاني و مفاهيم مشترك در ميان اعضاي سازمان است. در هر سازماني الگويي از باور‌ها، سمبل‌ها، ارزش‌ها، داستان‌ها و آداب‌ورسوم وجود دارد كه به‌مرورزمان به وجود آمده‌اند. اين الگوها باعث مي‌شوند كه در خصوص اينكه سازمان چيست و چگونه اعضاء بايد رفتار خود را ابراز كنند، درك مشترك و يكساني به وجود آيد و همه اعضا به آن احترام مي‌گذارد و ارزش قائل است.

مي‌توان گفت كه همه افرادي كه در اين زمينه مطالعه نموده‌اند همگي توافق دارند كه فرهنگ؛

  • كلي است كه از مجموع اجزاي آن بيشتر است.
  • تاريخچه سازمان را منعكس مي‌كند.
  • به مطالعه انسان‌شناسي مانند رسوم و نهادها مربوط مي‌شود.
  • توسط گروهي از افراد كه يك سازمان را تشكيل داده‌اند شكل‌گرفته است.
  • حركت آن كند و سخت است.
  • تغيير آن به‌سختي صورت مي‌گيرد.

 

 


[1] . Mary Johich

[2] . Andrew Pettigrew

[3] . Henri

[4] . Tolfo & Wazlawick

[5] . Maslantosh & Dowerti

[6] . Deft

[7] . Louis

[8] . Petirs& Waterman

[9] . Robbins,Mary Kalter

[10] . G. Gordan

[11] . A. Davis

پس از پرداخت، لينك دانلود فايل براي شما نشان داده مي شود

پرداخت و دانلود

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.